ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

تمام دنیای ما سارا جون

كمك به مامان در مرتب كردن گوشت

شبي كه بابا گوشت خريد و به خونه آورد سارا به مامان در مرتب كردن گوشت ها كمك مي كرد. با مشت بر سر گوشت چرخ كرده هاي بيچاره اي كه مامان توي نايلون فريزر گذاشته بود مي زد تا صاف بشن هر بسته اي كه مامان مرتب مي كرد سارا سريع بر مي داشت و منفجرش مي كرد و اصرار بر اين داشت كه حتما بايد خودم توي فريزر قرار بدم. >www.kalfaz.blogfa.com >www.kalfaz.blogfa.com >www.kalfaz.blogfa.com >www.kalfaz.blogfa.com >www.kalfaz.blogfa.com ...
15 تير 1390

دو برادر همسان

اگه با يك نگاه اجمالي به اين دو عكس نگاه كنيد، عكسهاي يكساني رو مي بينيد ولي واقعا دو نفرن كه يكي عمو عباس و يكي بابا حسين حالا اگه گفتين كدوم بابا و كدوم عمو عكس بالا عمو عباس          عكس پايين بابا حسين   ...
15 تير 1390

شستن عروسك

سلام سلام بعد از ظهر روز 4/3/90 كه با هم توي خونه بوديم، سارا كوچولو عروسكش رو توي ماشين لباسشويي انداخت و كلي بهش خنديد. صرفه نظر از اينكه خودش هم كله و تنشو به غير از پاها رو توي لباسشويي مي كرد. ...
14 تير 1390

مسواک زدن

عزیزم سلام هر شب براي مسواك زدن برنامه ها داريم. دكتر گفته روزي 2 بار بايد مسواك بزنه ولي با كلي گريه و داد و فرياد شبها يه مسواك سر سری مي زنه. گاهي هم بابا تو بغلش مي گيره و من تند و تند مسواك مي زنم و تو همش گريه مي كني. خدا كنه زودتر مسواك زدن رو قبول كني عزيزم. برامون دعا كنيد تا راحت بتونيم با مسواك زدن كنار بيايم. ...
14 تير 1390

مامان حميده

مامان در لباس بافتني اينقدر از اين بلوز بافتني خوشم مي اومد   اين هم مامان حميده توي باغ باباجون   بازم عكس مامان توي حياط باباجون چه باصفا بود ولي اينجا مامان جون،مامان حميده رو به آتليه برده مامان جون دوست داریم     ...
11 تير 1390